طوطی و بازرگان حکایتی از مثنوی معنوی ! 🦜
طوطی و بازرگان حکایتی از مثنوی معنوی ! 🦜
داستان این کتاب دربارهی بازرگان ثروتمندیه که یک طوطی زیبا و شیرین سخن داره و اون رو در قفس زندانی کرده …
یک روز مرد بازرگان که خیلی خوش قلب و مهربان بود تصمیم میگیره برای سفر به هندوستان بره ، او تمام کنیزان و خدمتکارانش رو صدا میزنه و ازشون میپرسه چه چیزی دوست دارن که به عنوان سوغاتی براشون بیاره ، هرکسی خواسته خودشو بیان میکنه تا نوبت به طوطی میرسه ، طوطی در جواب میگه :
وقتی به هندوستان رسیدی و دوستان منو دیدی سلام من رو به اونها برسون و بگو این انصاف نیست که شما آزادانه پرواز کنید و من در قفس در گوشه ای از اتاق اسیر و زندانی باشم شما مرا راهنمایی کنید تا بتونم از زندگی و آزادی لذت ببرم …