دختری که او می شناخت
دختری که او می شناخت
موضوع :عاشقانه ♥️
دختری که او میشناخت در باره دختری مبتلا به اوتیسم است که عاشق تنهایی است. او وقتی در جمعی حاضر میشود احساس اضطراب و سردرگمی دارد و برای همین حرفهای اشتباه و پرتوپلایی میزند. برای همین تنهایی و سکوت را بیشتر از معاشرت با آدمهای دیگر ترجیح میدهد. دوستی ندارد به جز جاناتان. اما از جاناتان ده سالی است که خبری ندارد تا اینکه سر و کله او دوباره پیدا میشود. شما به جای آنیکا باشید، چه میکنید؟ دوباره به خودتان برای برگشتن به عشق اولتان فرصت میدهید؟